لاپوتا؛قلعه ای در آسمان
25 اسفند 1399 1401-10-17 11:13لاپوتا؛قلعه ای در آسمان
لاپوتا؛قلعه ای در آسمان
توصیه می شود پیش از خواندن مقاله،این انیمیشن زیبا را ببینید
پس از موفقیت انیمیشن نویسیکا از دره ی باد، در سال 1985 هیائو میازاکی، به همراه ایسائو تاکاهاتا و یاسویوشی تاکوما استودی انیمشن سازی جیبلی را بنا کردند.
در سال 1986 ، موفق شدند اولین فیلم این استودیو و سومین فیلم میازاکی به نام « لاپوتا: قلعه ای در آسمان » را بسازند.
سقوط سحرانگیز شیتا
دختر کوچکی که پدر و مادر خود را از دست داده، در یک کشتی هوایی تحت حفاظت مامور دولتی به نام موسکا زندانی شده است. کاپیتان دولا برای بدست آوردن گردنبند باارزش او به کشتی هوایی حمله می کند اما دختر که شیتا نام دارد، سقوط می کند.
در حال سقوط، گردنبند اسرارآمیز او روشن می شود و شیتا را به آرامی به سمت زمین می برد او به بغل پسر جوانی به نام پازو می افتد. پازو در معدن کار و زندگی می کند. پس می تواند دور از چشم همه از او مراقبت کند تا به هوش بیاید.
قلعه لاپوتا
پازو عکسی به شیتا نشان می دهد. این عکس را پدرش سال ها پیش از آسمان گرفته است. در آن،قلعه ی زیبای که به شکل اسرارآمیزی در آسمان پرواز می کند مشخص است. اما کمتر کسی آن قلعه را دیده است بنابراین پازو می خواهد آن را پیدا کند تا به مردم نشان بدهد پدرش راست گفته است.
فرار از دست دولا و موسکا
طولی نمی کشد که کاپیتان دولا محلی که شیتا پنهان شده،پیدا می کند. پازو و شیتا که لباس پسرانه پوشیده، از معدن فرار می کنند. از طرف دیگر، نیروی نظامی و موسکا او را محاصره می کنند. به ناچار از ارتفاع می پرند. درست مثل بار پیش، این بار، گردنبند جان هردویشان ها را نجات می دهد.
اسرار لاپوتا و گردنبند اتریوم
در غارهای زیرزمینی، پیرمرد زمین شناسی را ملاقات می کنند که راز سنگ جادویی گردنبند را برملا می کند. این سنگ از اتریوم ساخته شده، همان سنگ سحرآمیزی که قلعه ی لاپوتا را در آسمان معلق نگه داشته است.
آدم آهنی زنده می شود
موسکا هر دوی آن ها را دستگیر می کند . او می خواهد با استفاده از گردنبند شیتا مسیر رسیدن به لاپوتا را پیدا کند. شیتا برای نجات پازو او را از خودش دور می کند.
موسکا یک آدم آهنی پیشرفته را به شیتا نشان می دهد. او می گوید لاپوتا یک افسانه بود تا اینکه این آدم آهنی از آسمان به زمین افتاد. شیتا که گیرافتاده از گفته های سحرآمیزی که مادربزرگش به او یاد داده استفاده می کند. با این کار، آدم آهنی زنده می شود، همه جا را نابود می کند.
هم پیمانی با دولا
پازو که ناامید به معدن بازگشته، با کاپیتان دولا روبرو می شود. دولا به پازو هشدار می دهد که باید به شیتا کمک کند چون که با دور کردنش فقط می خواسته جان او را نجات دهد. هر دوی آن ها، هم پیمان می شوند. در این صورت پازو میتواند شیتا را نجات بدهد و دولا به قلعه و گنجینه های آن دست پیدا کند.
در مسیر لاپوتا
آدم آهنی آتش سوزی بزرگی راه می اندازد. شیتا می تواند مسیر گردنبند تا قلعه را ببیند ولیآن را از دست می دهد . سپسبه کمک پازو فرار می کند. گردنبند به دست موسکا می افتد در حالی که دولا به مسیری که شیتا دیده اعتماد می کند و راه می افتند.
لاپوتا و آدم آهنی
پس از یک سفر هوایی طولانی با توفان های تند، شیتا و پازو به لاپوتا می رسند. در اولین برخورد با این قلعه، یک آدم آهنی غول پیکر می بینند که به سمت آن ها می آید. در حالی که ترسیده اند متوجه می شوند که او تنها برای نجات لانه پرنده به آنجا امده است.
او را دنبال می کنند و وارد قلعه می شوند. موسکا، وارد قلعه شده، نیروهای نظامی گنجینه های قلعه را به تاراج می برند. هم چنین، آن ها کاپیتان دولا را دستگیر کرده اند.
کنترل زمین از لاپوتا
بزودی شیتا اسیر موسکا می شود. موسکا نیز یکی از بازماندگان قلعه است که می تواند به کمک شیتا کنترل کل آن را به دست بگیرد و با این قدرت سحرانگیزی که در قلعه پنهان شده می خواهد کنترل زمین را بدست بیاورد و حکمرانی کند.
مردمی که لاپوتا را ترک کردند
مدت ها پیش مردم لاپوتا این قلعه را ترک کردند چون گنجینه ها و تکنولوژی آن، حرص و طمع انسان های گمراه را برانگیخته بود. شیتا، شاهزاده ی این قلعه است و مادبزرگش همه ی گفته ای سحرانگیز را برای چنین روزی به او یاد داده است.
نابودی لاپوتا
شیتا به پیشنهاد پازو، آن گفته ای که می تواند قلعه را نابود کند به زبان می آورد. بزرگترین سنگ اتریوم دنیا که در مرکز فرماندهی لاپوتا قرار دارد به بیرون پرتاب می شود و قلعه رو به نابودی می رود. موسکا و نیروهای نظامی هم از بین می روند.
پازو و شیتا به کمک تنه های قدرتمند درختان قلعه، نجات پیدا کرده و پرواز می کنند. در راه، دولا را می بینند که نجات پیدا کرده است او بخشی از گنجینه ی لاپوتا را برداشته و خوشحال است.
اگر قهرمان اصلی لاپوتا، پسر بود!
هیائو میازاکی می گوید : « می خواستم داستانی ماجراجویانه بسازم که قهرمانش پسری است که شروع به نبرد می کند و آرزوهای زیادی دارد؛ توانستم ثابت کنم مردم به دیدن این نوع فیلم ها نمی روند! »
او ادامه می دهد: «در طول سال ها خیلی ها گفتند که لاپوتا را خیلی دوست دارند، اما در اکران سینمایی خیلی استقبالی از آن نشد. مردها وقتی شغلی دارند بزرگسال شناخته می شوند، اما زن ها فقط با حضورشان تبدیل به شخصیت می شوند.
مرد ها باید وضعیت اجتماعی مشخصی داشته باشند و در نتیجه کشاندن مخاطب ها به سینما با پسری کارگر مثل پازو، خیلی سخت بود.»
یک انیمیشن سیاسی؟
میازاکی، در سال 1984 در ولز شاهد اعتصاب کارگران معدن بود و از این تجربه در فیلم لاپوتا استفاده کرد. همین مسئله، جنبه سیاسی به آن اضافه کرد. لاپوتا در سال 2013 از تلویزیون ژاپن پخش شد و با استقبال چشم گیر مخاطب ها مواجه شد.
مرجع : برای تکمیل این مقاله از مجله ۲۴، شماره ۵۵ کمک گرفتیم.
بیشتر بخوانید: «باد می وزد» آخرین اثر هیائو میازاکی
بیشتر بخوانید: قلعه متحرک هاول؛ داستان عشق و جنگ