چیهیرو در شهر اشباح
13 اسفند 1399 1402-01-27 14:57چیهیرو در شهر اشباح
چیهیرو در شهر اشباح
توصیه می شود پیش از خواندن مقاله،این انیمیشن زیبا را ببینید
چیهیرو، دختری ده ساله به همراه پدر و مادر خود به خانه جدیدی اثاث کشی می کنند. در راه، حادثه ای اتفاق می افتد و آن ها در برابر تونل جنگلی عجیبی متوقف می شوند.
پدر چیهیرو، به خانواده اصرار می کند تا این جنگل شگفت انگیز و پنهان شده را کشف کنند. اما چیهیرو احساس خوشایندی ندارد.طولی نمی کشد که پدر و مادر او با خوردن غذاهای وسوسه انگیز شهر به موجودات عجیبی تبدیل می شوند.
چیهیرو در شهراشباح
چیهیرو باید در شهر اشباح، به تنهایی سرکند. هاکو یکی از شهروندان شهر اشباح تصمیم می گیرد به او کمک کند. او را به حمام خانه می برد تا مشغول به کار شود. این شغل به چیهیرو کمک می کند که جادوگری که می تواند پدر و مادر چیهیرو را نجات دهدف ببیند.
حمام خانه
یکی از صحنه های به یاد ماندنی شهر اشباح، تمیز کردن روح رودخانه است، در حالی که چیهیرو تلاش می کند، دو چرخه ای را از بین زباله ها بیرون بکشد.این صحنه، برگرفته از تجربه ی شخصی میازاکی ست.
او که سال ها قبل به همراه تعدادی از دوستانش، داوطلب بودند تا رودخانه ای را تمیز کنند. به سختی توانستند دوچرخه ای را از رودخانه بیرون بکشند. بعد از تمیزکاری، رود زندگی جدیدی بدست آورد و ماهی ها به رودخانه برگشتند.
چیهیرو، دوستان جدیدی پیدا می کند که هر کدام به نوعی تنهایی و گم شدن را تجربه کرده اند. اما اکنون، کنار هم تنها نیستند. همین مسئله، امیدِ دیدن دوباره پدر و مادرش را در دلش زنده نگه می دارد.
استودیو جیبلی
شانزده سال پس از برپایی استودیوی جیبلی، هیائومیازاکی بالاخره در غرب به موفقیت دست پیدا کرد:
شهر اشباح را ساخت که با عنوان اولین انیمیشن غیر انگلیسی زبان که با دست طراحی شده ، در هفتاد و پنجمین دوره اسکار ، جایزه بهترین انیمیشن سال 2001 را گرفت.
میازاکی در مراسم اسکار حضور نداشت، بعدها اعلام کرد مخلف جنگ آمریکا و عراق بوده و نمی توانسته اعتراض خود را ابراز کند. بنابراین تصمیم گرفت تا در آکادمی اسکار حضور نیابد.
این انیمیشن، خرس طلای جشنواره برلین 2002 را دریافت کرد، منتقدهای جهانی آن را ستایش کردند، با استقبال تماشاگران بین المللی مواجه شد و در نهایت تبدیل به پرفروش ترین فیلم او شد.
تجربه تا ایده
میازاکی در دورانی که از حجم کارش کم کرده بود، اوقات زیادی را با دخترهای کوچک دوستش گذراند و این دخترها منبع الهام این فیلم شدند:
او می گوید: « من این دخترها را از زمانی که نوزاد بودند دیده بودم. بچه های دوستم بودند. وقتی یکی شان دوازده ساله و آن یکی ده ساله شد، با خودم گفتم که حالا می توانم از این ها فاصله بگیرم؛ آن ها دیگر دارند بزرگ می شوند و دیگر لازم نیست نقش عموشان را بازی کنم.
این ها باعث شد به این موضوع فکر کنم که زندگی آن ها ازآن به بعد چطور خواهد بود و شهر اشباح را به عنوان هدیه ای به آن ها ساختم.»
میازاکی این فیلم را هم مانند شاهزاده خانم مونونوکه با کمک نرم افزارهای کامپیوتری ساخت؛ کارمندان او کار با برخی نرم افزارها را یاد گرفتند اما اجازه ندادند که تکنولوژی کنترل امور را در دست بگیرد.
بزرگ ترین مشکل میازاکی در ساخت این فیلم، کم کردن مدت زمان آن بود؛ او اگر می خواست فیلم را مطابق طرح اولیه اش بسازد، زمانش بیش از سه ساعت می شد.
جان لسه تر، کمپانی والت دیزنی را متقاعد کرد که حق پخش این انیمیشن در آمریکای شمالی را بخرد. هم چنین لسه تر برای پخش این فیلم در آمریکا، شخصا بر پروسه ی دوبله نظارت کرد و به شکلی با دوبلورها تمرین کرد که جملاتشان با حرکت لب کاراکترها مطابقت پیدا کند.
میازاکی بعدها درباره ی این فیلم گفت که ساخت آن
« رنج و مراقبت و زحمت خیلی زیادی داشت؛
نمی دانم برای چه این فیلم ها را می سازم!»
مرجع : برای تکمیل این مقاله از مجله ۲۴، شماره ۵۵ کمک گرفتیم.
بیشتر بخوانید: قلعه متحرک هاول؛ داستان عشق و جنگ
بیشتر بخوانید : هیائو میازاکی،نسیمی که از شرق می وزد
نظر (2)
فاط
سلام هاکو به چیهیرو گفت نباید پشت سرشو نگاه کنه؟
میترا آرمان
سلام فاطمه جان. کدوم بخش رو میگین؟