نویسیکا؛ شاهدخت دره ی باد
23 اسفند 1399 1402-03-10 22:01نویسیکا؛ شاهدخت دره ی باد
نویسیکا؛ شاهدخت دره ی باد
هزاران سال پیش یک جنگ آخرالزمانی اتفاق افتاده بود که به آن هفت روز آتش می گفتند. زمانی که طبیعت دگرگون شد و یک جنگل بزرگ سمی با حشره های غول پیکر به وجود آمد.
نویسیکا، شاهدخت دره ی باد، روزها به جستجو در جنگل می پرداخت. او در این گشت روزانه با بسیاری از موجودات جنگل و حتی موجودات غول پیکر که به آن ها اُهم می گفتند ارتباط برقرا می کرد.
مردم دره ی باد
مردم دره ی باد به شاهدخت خود اعتماد داشتند و از باقی مانده ی طبیعت سالم دره، مراقبت می کردند. یک پیشگویی قدیمی می گفت که روزی یک قهرمان آبی پوش که در دشت طلایی قدم می زند، این نفرین طبیعت را به پایان می رساند.
تنها بازمانده
روزی از روزها یک محموله ی عجیب هوایی به دره باد سقوط کرد و آسیب دید. تنها بازمانده ی آن، به نویسیکا هشدار داد که این محموله را نابود کند و پیش از اینکه سوالی از او پرسیده شود، از دنیا رفت. با ورود مردم متوجه شد داخل این محموله، جنین یک مبارز غول پیکر وجود دارد. یکی از آن مبارزهایی که در هفت روز آتش با حشرات غول پیکر می جنگیدند.
باور داشتند که با زنده کردن آن جنین می توانند سرزمین خود را از شر اُهم ها نجات بدهند. اما آن ها نتوانستند مبارز را از دره ی باد خارج کنند.
شاهدختِ تولمکیا، به نام کوشانا، می خواهد از نویسیکا استفاده کند و به شکلی مبارز را از دره باد خارج کند. اما نویسیکا به درون جنگل می افتد . او بزودی متوجه می شود، زیر سطح جنگلِ سمی، هیچ آلودگی ای وجود ندارد و گیاهان در خاک و آب غیر رسمی رشد می کنند. در حالی که همه فکر می کردند جنگل سمی شده و روزی جان آن ها را می گیرد، نویسیکا در لایه های زیری آن زندگی را پیدا کرد.
پیشگویی به حقیقت می پیوندد
شاهدخت برای نجات بچه اُهم زخمی جان خودش را به خطر می اندازد. همه ی اهم ها به او هجوم می آورند. در پایان پیشگویی به حقیقت مبدل شد، شخص آبی پوشی در علفزار طلایی آن ها را نجات می دهد.
یک مانگای ناتمام
هیائو میازاکی مانگای نویسیکا در دره باد را از 1982 شروع کرد. وقتی با استقبال مواجه شد، صاحب نشریه پیشنهاد کرد که انیمیشنی با همین داستان ساخته شود. میازاکی پذیرفت، به شرط آنکه کارگردانی را خودش بر عهده داشته باشد.
میازاکی این مانگا را طوری نوشته بود که هیچ کس نتواند آن را به انیمیشن تبدیل کند بنابراین حسابی به دردسر افتاد. اما بالاخره توانست پس از نه ماه آن را تولید کند.
با پیشنهاد تاکاهاتا، تهیه کننده انیمیشن، جو هیساییشی به عنوان آهنگساز انتخاب شد.هیساییشی از آن پس تبدیل به همکار ثابت میازاکی شد.
هیائو میازاکی می گوید:
« چرا شخصیت اصلی باید دختر می بود؟ چون اگر مردی این قابلیت ها را داشته باشد، صادقانه نبود! در قدیمی ترین روایت های سیندرلا، او می توانست آزادانه از توی کوره به آن دنیا سفر کند و این چیری بود که به آن نیرو می بخشید.»
او ادامه می دهد: « مسئله، مهارت نویسیکا در شمشیربازی نیست، بلکه موضوع این است که او ، هم دنیای انسان ها و هم دنیای حشرات را درک می کند.هیچ حیوانی در نزدیک شدن به او احساس خطر نمی کند؛ او می تواند کاملا، حضور و وجودش را پاک کند. مردها … آن ها تهاجمی اند، فقط در قلمرو انسانی حضور دارند … خیلی سطحی اند! در نتیجه این شخصیت باید زن می بود».
شکل گیری مضمون همه ی کارهای آقای میازاکی
اگرچه این دومین تجربه کارگردانی میازاکی بود، اما می توان درآن تعدادی از مهم ترین المان ها و تم های آثار بعدی او را پیدا کرد:
-
توجه به محیط زیست: جنگل، باد، حیوانات، موجودات عجیب و غریب
-
تاکید بر صلح و مخالفت با جنگ
-
رویداد هایی که در آسمان اتفاق می افتد : سکانس های طولانی پرواز
-
حضور دختری جوان با شخصیتی قوی در مرکز درام
یک مشکل در پخش جهانی
پخش کننده ی آمریکایی این فیلم ، در سال ۱۹۸۵ ، نام آن را به جنگجوی باد تغییر داد و فیلم را با تدوین مجدد و موسیقی جدید روانه ی بازار کرد و با عصبانیت شدید میازاکی روبرو شد.
پس از آن، میازاکی مصمم شد از همه ی پخش کننده ای خارجی خود تعهد بگیرد که در فیلم هیچ دستی نبرند و فیلم را فقط دوبله یا زیرنویس کنند. کمپانی دیزنی هم که حق پخش همه ی آثار او را (به جز لوپن۳) داشت، این قرار داد را پذیرفت.
مرجع : برای تکمیل این مقاله از مجله ۲۴، شماره ۵۵ کمک گرفتیم.
بیشتر بخوانید: چیهیرو در شهر اشباح
بیشتر بخوانید: پورکو روسو، ملاقات در هتل آدریانو
بیشتر بخوانید: لاپوتا؛قلعه ای در آسمان