توصیه می شود پیش از خواندن مقاله،این انیمیشن زیبا را ببینید

پورکو روسو شاید تنها فیلم میازاکی باشد که مخاطبش، مردهای میان سال اند؛ این انیمه ابتدا قرار بود اثری نیم ساعته باشد تا شرکت های هواپیمایی ژاپنی در طول پرواز برای مسافرانشان پخش کنند، اما در دوران تولید، تبدیل به فیلمی بلند شد.

میازاکی مانگایی به نام The Age Of the Flying Boat با تکنیک آبرنگ داشت که در سه قسمت منتشر شده بود. سال ها پس از انتشار آن تصمیم می گیرد، فیلمنامه ای با موضوع پرواز بنویسد.

بر فراز دریای آدریاتیک

داستان درباره ی مبارزی ست که از جنگ جهانی اول بازگشته! باتوجه به اینکه راهزنی های هوایی بر فراز دریای آدریاتیک زیاد شده، شکارچی راهزن ها می شود.

در طول جنگ جهانی اول، در حین عملیات جنگی در آسمان، رویدادی عجیبی برای او اتفاق می افتد. او به همراه عده زیادی از مبارزها وارد مسیر هوایی خاصی می شوند. بعدها هیچ کدام از دوستانش زنده بیرون نمی آیند و پورکو نیز با چهره ای خوک مانند جان سالم به در می برد.

ملاقات در هتل آدریانو

پورکو روسو نمی داند دقیقا چه اتفاقی برایش افتاده. کم کم همه چهره ی واقعی او را فراموش می کنند به جز جینا، دوست قدیمی اش که در هتل آدریانو زندگی می کند. هتلی که در میان دریا جا خوش کرده است.

مبارزه با کورتیس

عملیات هایی که پورکو پشت سر می گذارد باعث نقص فنی هواپیمای قرمزرنگش می شود. تصمیم می گیرد برای بازسازی به میلانِ ایتالیا، نزد یکی از دوستان قدیمی سفر کند.

ایتالیا، زنانِ مهندس

پیکول، نوه ی خود را به عنوان مهندس هواپیما به پورکو معرفی می کند. پورکو از اینکه یک دختر هفده ساله می خواهد کار به این بزرگی انجام بدهد جا خورده! اما فیو، مهندسِ جوان، پورکو را قانع می کند.

نکته جالب توجه این است که مردهای این کارخانه هواپیماسازی ناچار بودند که به جنگ بروند و فقط خانم ها هستند که می توانند به تعمیر هواپیما کمک کنند.

پیکولو در این قسمت داستان می گوید:

« مردها رفتن.

زنا مجبورن که کار کنن…

زنا پرطاقتن و سخت کار می کنن!

خیلی بهتر از مردا !»

پس از تعمیر و بازسازی هواپیما، پورکو پول کم می آورد! بنابراین فیو همسفر او می شود تا بقیه بدهی را پس بگیرد و به خانه برگردد. پورکو ناچار است که قبول کند.

رقابت به شرط فیو

در مسیر برگشت، پورکو و فیو اسیر راهزن های هوایی می شوند. فیو برای نجات خود و پورکو، کورتیس را به نبرد دعوت می کند و اعلام می کند اگر پورکو رقابت را باخت با او ازدواج کند! فیو از پورکو روسو می پرسد:« ممکنه این طلسم که چهره ت رو شبیه خوک کرده! مثل افسانه ها با یه بوسه بشکنه؟» پورکو به حرف او می خندد.

هیائو میازاکی می گوید:

« هواپیمایی های ژاپنی فیلمی کوتاه می خواستند تا در طول پرواز آن را پخش کنند. ابتدا ما نپذیرفتیم …وقتی گفتیم که دوست داریم در این فیلم نبرد بین هواپیماها را هم نشان دهیم، فکر می کردیم که آن ها نمی پذیرند؛ اما قبول کردند!»

شرکت هواپیماییِ سفارش دهنده تولید این فیلم را پذیرفت و پیش از اکران سینمایی، در پروازهایش آن را نمایش داد.

میازاکی می گوید:

«من می خواستم فیلمی سبک بسازم، اما با سقوط یوگسلاوی و درگیری هایی که در شهر دوبرونیک در کرواسی درگرفت، محل اتفاقات داستان من در دنیای واقعی تبدیل به جایی شد که جنگ در آن در جریان بود.»

فیلمی برای مردان میان سال!

فیلم سختی بود و من به خاطر این که فیلمی برای مردان میان سال ساخته ام، خیلی ناراحت شدم؛ چون همیشه به کارمندانم می گفتم برای بچه ها هم این فیلم را دیدند و من فرصت دادند تا فیلم های بعدی ام را برای آن ها بسازم و در نهایت توانستم خودم را از نفرین پورکو روسو خلاص کنم!»