شرک برای همیشه
7 آبان 1399 1402-01-30 11:35شرک برای همیشه
شرک برای همیشه
فیلم در حالی آغاز میشود که رامپلستیلتسکین، فعال دنیای جادو کتابی به نام «شرک برای همیشه» را می خواند که در آن اتفاقاتی که پیش از نجات پرنسس فیونا توسط شرک روی داده روایتشده است.
پادشاه هارولد و ملکه لیلیان که دیگر امیدی به شکستن طلسم فیونا ندارند، رامپلستیلتسکین را میبینند.
او به پادشاه میگوید
در قبال سلطنت او حاضر است طلسم را بشکند. چیزی نمانده هارولد قرارداد را امضا کند، اما یکی از خدمتکاران پادشاه وارد میشود و میگوید فیونا نجات پیدا کرده است.
پادشاه قرارداد را امضا میکند داستان به زمان حال میآید. رامپلستیلتسکین با عصبانیت صفحات کتاب «شرک برای همیشه» را پاره میکند که باعث میشود او را از کتابخانه بیرون کنند.
او آرزو میکند شرک دنیا نمیآمد و قسم میخورد از او انتقام بگیرد.
آرزوی «غول واقعی» بودن
در همین حال، شرکت از پیامدهای شهرت و خانواده و دوستانش خسته شده و احساس میکند دیگری «غول واقعی» نیست.
فیونا پیش او میرود و صحبت از خشم و این آرزو میشود که بار دیگر یک غول واقعی باشد. رامپلستیلتسکین حرفهای آنها را میشنود.
شرک در اوج درماندگی اعتراف میکند گاهی اوقات آرزو میکند زندگی او زمانی میشود که هنوز فیونا را نجات نداده بود.
فیونا که آزرده شده، به شرک میگوید همهچیز دارد، اما آن را نمیبیند و به مهمانی برمیگردد.
شرک در راه بازگشت با رامپلستیلتسکین روبرو میشود:
رامپلستیلتسکین به او میگوید حاضر است در برابر داشتن یک روز از دوران کودکی شرک که خودش ابتدا به خاطر نمیآورد کاری کند و بار دیگر حس یک غول واقعی را داشته باشد.
شرک شک میکند، اما آخر سر قرارداد را امضا میکند و ناگهان در دنیای فرود میآید که اهالی ده همچنان از آن میترسند.
شرک اعلامیههایی در مورد تحت تعقیب بودن خودش و فیونا میبیند و متوجه شود به خانهاش به یک کنده درخت متروکه تبدیل شده است.
چند جادوگر به او حمله میکنند. او بیهوش میشود. وقتی بههوش میآید، خود را در قفسی می آورد که «خر» آن را میکشد.
«خر» او را بهجا نمیآورد. شرکت را پیش رامپلستیلتسکین میبرند که پادشاه سرزمین دوردست است.
پاک شدن تمام خاطرات
رامپلستیلتسکین فاش میکند روزی که شرک به خاطرش معامله کرد، روز تولد او بوده است.
ازآنجاکه این شرک هیچگاه به دنیا نیامده، فیونا هم هرگز نجات پیدا نمیکند و ملکه لیلیان و پادشاه هارولد قراردادی امضا میکنند تا «تمام مشکلاتشان محو شود» که درنتیجه آن دو عملاً محو میشوند.
رامپلستیلتسکین سلطنت را در دست میگیرد و غولها را به بردگی درمیآورد. رامپلستیلتسکین میگوید وقتی روز به پایان برسد، شرک هم محو خواهد شد.
شرک جارویی میدزدد و با «خر» فرار میکند:
اول از او میترسد، اما در ادامه تصمیم میگیرد به او اطمینان کند. «خر» به شرک میگوید برای فرار از قرارداد رامپلستیلتسکین باید چه کار کند.
آن دو فیونا را پیدا میکنند و متوجه میشوند او رهبر اجتماعی مخفی از غولهاست. فیونا شرک را نمیشناسند و او را از خود میراند.
شرک گربه چکمهپوش را هم پیدا میکند که اکنون گربه خانگی فیوناست.
گربه هم شرک را نمیشناسد؛ اما با او دوست میشود.
معجزه ی بازگشت به اکنون
رامپلستیلتسکین رسماً اعلام میکند هر کس شرک را پیدا کند، حاضر است با او قراردادی جادویی ببندد.
شرکت در قبال «آزادی تمام غولها» خود را تسلیم میکند. او با فیونا زندانی میشود. حیوانات تحت تأثیر فداکاری شرک قرار میگیرد و عاشق او میشود.
قرار میشود این دو بهعنوان غذا در اختیار اژدها همسر «خر» در زمان واقعی قرار گیرند، اما گربه و«خر» و غولهای دیگر از راه میرسند و با نیروهای رامپلستیلتسکین میجنگند.
آنها درنهایت پیروز میشوند و به رامپلستیلتسکین به زندان میافتد:
دنیای دیگر از بین میرود و شرک به زمانی برمیگردد که در مهمانی از کوره در رفت. شرک دیگر قدر فیونا، خانواده و دوستانش را می داند.


فیلمنامه نویسان: جان کلاسنر و دارن لمکه ( بر مبنای کتابی از ویلیام استیگ)
کارگردان: مایک میچل
مدیرفیلمبرداری: یونگ دوک جان
تدوین: دیوید تلر
موسیقی: هری گرگسن ویلیامز
محصول 2010 آمریکا
93 دقیقه
نظر (2)
راحله
جالب بود???
میترا آرمان
ممنون از همراهی شما با اتاق آبی 🙂